سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به دوستی آن که به عهد خود وفا نمی کند، اعتماد مکن . [امام علی علیه السلام]
حضور آقا در جبهه ها - چفیه
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  با شروع تجاوز رژیم بعثی عراق به میهن اسلامی،مقام معظم رهبری به عنوان یک روحانی مبارز و رزمنده در سمت نمایندگی حضرت امام خمینی(ره)در شورای عالی دفاع و بعدها به عنوان رئیس جمهوری حضور بسیار چشمگیر و موثری در مناطق جنگی و عملیاتی داشتند.این حضور در کنار رزمندگان اسلام و در خطوط مقدم و صحنه های جهاد و شهادت،باعث تقویت و افزایش روحیه رزمی و معنوی و قوت قلب زایدالوصفی در رزمندگان اسلام بود.

     

    آقا در یک جلسه آمدند به قرارگاه تاکتیکی ما در ماژه که چسبیده به خرمشهر است همان زمانی که ایشان آنجا بودند،عراقی ها تا روی خود جاده ی خرمشهر و تا نزدیک جاده دارخوئین هم پیشروی کرده بودند،ایشان با اینکه رئیس جمهور بودند در مناطقی که در تیررس دشمن بود می آمدند آن هم با روحیه باز و با نشاط و اطمینان قلب.یک شب آمدند و آنجا نماز خواندند و چون در سنگر جایی نبود رزمندگان در کنار رودخانه کارون نشستند و ایشان حدود یک ساعت با لحن و برخورد بسیار گرم و امیدبخش با بچه ها صحبت کردند و بچه ها دیدند که رئیس جمهور یک مملکت پیش آنها آمده و در آن وضعیت خطرناک،خیلی آرام و راحت سخن می گوید.برایشان خیلی روحیه بخش و جالب بود.

     

    دو تا از آقا زاده های ایشان به نام مصطفی و سید مجتبی از کسانی بودند که واقعا توی جبهه ها آمدند و کار کردند.این دو نفر خودشان را طوری نشان می دادند که کسی آن ها را نشناسد.مثلا آقا سید مجتبی در عملیات کربلای یک و مهران که در خط پدافندی بودند،جسم ضعیفی داشت.اما بسیار مصمم و چابک بود،عینکی هم زده بود و حالت عرفانی با اینکه سنش 15 یا 16 سال بیشتر نبود با سر و صورت خاکی اصلا توی عالم خودش بود.ایشان توی گردان بودند دقیقا هیچ تفاوتی با دیگران نداشتند حتی گاهی بیشتر از دیگران سختی ها را تحمل می کردند.همین ها بود که به بسیجی ها دلگرمی می داد.یا سید مصطفی که آقا زاده بزرگتر هستند ایشان در عملیات های مختلف شرکت داشتند مثلا در عملیات نصر7 مجروح شدند و به یکی از بیمارستانهای شیراز منتقل گردیدند آنجا که طبق مقررات نام و مشخصات و نشانی مجروح را می پرسند،تازه متوجه شدند که ایشان فرزند آقا هستند.

    معظم له خاطره شیرینی از دوران دفاع مقدس نقل می فرمودند که واقعا شنیدنی است.می فرمودند: من چون در منطقه لباس نظامی به تن داشتم وقتی جهت اقامه نماز جمعه به تهران می آمدم،لباس روحانیت را روی لباس نظامی می پوشیدم.عادت من این بود که وقتی از منطقه بر می گشتم می رفتم خدمت حضرت امام (ره)،یکی از همین دفعات که سال 59 از منطقه ی جنگی آمدم و وارد حیاط منزل حضرت امام(ره)شدم در تمامی مدت که من در حال باز کردن بند پوتین هایم بودم و حضرت امام(ره)از پشت پنجره اتاقشان به این هیئت و قیافه من که لباس نظامی را زیر قبا پوشیده بودم نظاره می فرمودند و خیره خیره نگاه می کردند وقتی رسیدم داخل اتاقشان دست مبارکشان را بوسیدم و بعد از احوالپرسی فرمودند: یک وقت پوشیدن لباس جندی(نظامی)برای اهل علم خلاف مروت بود ولی حالا بحمدالله وضع به اینجا رسیده است.من احساس می کردم که ایشان خوشحالند.

     

    روزی در قرار گاه لشگر امام رضا(ع)در پشت خرمشهر بودم. دشمن فشار زیادی به آنجا می آورد.هنگام ظهر هوا گرم بود.در مسجد جا برای نمازگزاردن نبود.(آقا)بیرون آمدند و در هوای گرم،زیلویی انداختند و مشغول نماز شدند بچه ها همه با علاقه به ایشان اقتدا کردند.هوا به قدری گرم بود که وقتی پیشانیمان را برای سجده به مهر می گذاشتیم داغ بود و می چسبید.در قرارگاه عملیات والفجر 10 بودیم داشتیم گزارش می دادیم یک مرتبه آقا فرمودند:وقت نماز شده است.گزارش را قطع کنید و آماده نماز شوید.

     

    روزی در جبهه،صبح که وارد محوطه شدیم به ایشان عرض کردم: امروز غذای ما طبق برنامه ی قبل این غذا هست ولی همه ی عزیزان یگان تاکید دارند ما امروز آن غذا را به خاطر وجود مبارک شما تغییر بدهیم.(آقا)فرمودند:همان غذایی را که داشتید بگذارید باشد و برنامه ریزی که کردید انجام شود تا ما ببینیم غذای بسیجیان چیست و از آن غذا استفاده کنیم...

    خورشید در جبهه ها



    دل سوخته ::: شنبه 86/4/9::: ساعت 4:22 عصر
    محبت دوستان: نظر

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 27
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدید :429809

    >>اوقات شرعی <<

    >> چفیه<<

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    حضور آقا در جبهه ها - چفیه

    :: لینک دوستان ::

    کانون فرهنگی شهدا
    یا امیر المومنین روحی فداک
    عاشق آسمونی
    فصل انتظار
    شکوفه های زندگی
    پیاده تا عرش
    مهاجر...
    جاده های مه آلود
    بندیر
    سجاده ای پر از یاس
    مهر بر لب زده
    جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
    .:: رایحه ::.
    عــــــــــروج
    ما با ولایت زنده ایم
    شلمچه
    اسوه ها
    دریــــــــای نـــور
    نسیم قدسیان
    منادی معرفت
    سردار بی سنگر
    بوی سیب
    بادصبا
    ما تا آخرایستاده ایم
    وبلاگ گروهیِ تَیسیر
    منطقه آزاد
    یادداشتهای فانوس
    عطر یاس
    مرام و معرفت
    قافیه باران
    پاک دیده
    توشه آخرت
    یا حسین (ع)
    مشکات نور الله
    عطش
    به یاد شهدا
    مهاجر
    شهید قنبر امانی
    شاخآبه عشق
    سیرت پیشگان
    اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
    صدفی برای مروارید
    شهدا
    عرفان وادب
    سرزمین من
    علمدار دین
    شمیم یاس
    فرزند روح الله...
    خطابه
    نیم پلاک
    پر شکسته
    قافله شهداء
    برو بچه های ارزشی
    کوثر ولایت
    دوزخیان زمین
    سرخ بی نهایت
    فصل کودکی
    آسمان آبی
    سرباز ولایت
    صراط مبین
    یا زهرا(س)
    گل پیچک
    .::: رایحه وصال :::.
    به انتظار باید ایستاد!
    کشکول
    شمیم
    حاج آقا مسئلةٌ
    نسیم وحی
    لهجه سکوت
    یاد لاله ها
    مذهبی
    صدفی برای مروارید
    پاتوق جنگ نرم
    ولایت علیه السلام
    منتظر
    شیدای حسین
    کبوترانه
    عشق بی انتها
    به عشق ارباب
    شعیب ابن صالح
    یا رب الحسین
    دنیای واقعی
    باد صبا
    سیر بی سلوک
    آخر عشق
    راز و نیاز با خدا
    دو نیمه سیب
    انتظار
    علوم جهان
    نیروهای ویژه
    به راه لاله ها
    سیب سرخ
    دیده و دل
    پرستوی مهاجر
    فرزند شهید
    شمیم عطر گل یاس
    کوثر
    بانگ رحیل
    صهبای صفا
    بی نشان
    یاس کبود
    سبکبالان
    محمد حسین رنجبران
    من عرف نفسه فقد عرف ربه
    شاخه گلی برای شهید
    دفاع مقدس(راه بی پایان)
    امیرالمومنین علی(ع)
    وصال
    صبح (وبلاگ دفاع مقدس)
    کبوتر غریب
    تلنگر
    کامران نجف زاده
    چفیه یعنی عشق
    نوید شهادت
    فرهنگ شهادت
    کربلای جبهه ها یادش بخیر...
    خادم الشهداء
    عدالت خواهی
    لبیک
    ولایت،مذهبی...
    شیران لرستان
    حرفهای ناب...
    القائم
    کربلایی ها
    دل نوشته
    پلاک، شهادت
    پیام شهبند
    پلاک طلایی
    هویزه
    اذان صبح
    لاله های آسمانی
    آسمان شلمچه
    مشکاة
    یادداشتهای بی تکلف
    ساحل آسمانی
    سجده بر خاک
    بچه پرستوهای شهید
    صراط مبین
    یه منتظر
    پایی که جا ماند
    سنگر بندگی


    :: لوگوی دوستان ::

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>آرشیو شده ها<<
    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<