یکی قلم به دست چیزایی روی کاغذ می آورد، یکی دیگه دنبال تلفن بود یک سری مطالب رو به عده ای گوشزد کنه، اون یکی با دوست صمیمی اش از هر دری حرف و حدیث می گفت، یکی هم گوشه ای خزیده بود و با خودش نجوا می کرد.اون نوجوان بسیجی بود که با یک حال خوشی داشت زیارت عاشورا می خوند و اشک مثل باران بهاری از چشمای قشنگش می بارید. رفتم پیش اون آخری پشت سرش نشستم و با اون زیارت عاشورا را زمزمه می کردم تا اینکه به جمله ی زیبای «بابی انت و امی» رسیدیم،گریه امان نوجوان رو برید و نتونست بقیه دعا را بخونه،من هم هرچی منتظر ماندم دیدم خبری نیست تا اینکه با اشاره به من فهموند که زیارت را ادامه بده،من هم زیارت عاشورا را تا آخر خواندم بعد از دعا پشت سرم را نگاه کردم دیدم خبری از آن نوجوان نیست.یک روز دست بر قضا پشت خاکریز منطقه عملیاتی کمک آرپی جی زن من شد،با هم دوست شدیم وقضیه آن شب را از او سوال کردم.از او پرسیدم یادته داشتی زیارت عاشورا می خوندی و به جمله «بابی انت امی » رسیدی از خود بی خود شدی و نتونستی ادامه بدی،چند بار طفره رفت. بالاخره با اصرار راز آن شب را برایم بازگو کرد.دیدم ازجیبش عکسی در آورد.عکس یک دختر بچه 3ساله، تعجب کردم،گفتم دخترت که نیست پس بگو قضیه از چه قراره؟گریه امانش نداد ولی پس از مقداری دلداری گفت می دونی این دختر کیه،گفتم نه گفت این خواهر کوچولوی منه که حالا داره با خواهر بزرگترم زندگی می کنه.من که محو صحبت های روح الله شده بودم،گفتم خب؟! گفت پدر ومادرم در بمباران اسلام آباد غرب شهید شدند و این دختر در بغل مادرم اون روز به یادگار مانده حالا به خاطر همین است که هر وقت به آن جمله می رسم از خود بی خود می شوم و به آقا می گم پدر و مادر ندارم که فدای تو وخاندانت بشند،آنها را قبول کن و اگر خدای سبحان هزاران بار آنها را زنده کنه و دوباره بخوام دعا بخونم می گم حسین جان پدر و مادرم به فدای تو باد.بالاخره روح الله در عملیات کربلای 5 به فیض شهادت نائل شد و اکنون خواهر کوچولوش هر وقت زیارت عاشورا می خونه همون حال را داره که داداشش روح الله داشت.
بابی انت و امی یا حسین(ع)
جانباز مصیب بیانوندی
بازدید دیروز: 13
کل بازدید :429547
آشنایی با فرزندان رهبری [88]
عاشق واقعی شهادت [716]
گل حجاب عطر عفاف [2095]
نامه ای به بابای شهیدم [1224]
دست نوشته یک شهید [708]
عصر غربت شهدا ........ [556]
خاطرات شلمچه [1682]
نام آور گمنام [556]
مادر شهیدی از ژاپن [677]
وادی السلام عشق [1342]
آخر و عاقبت ظلم و فساد .... [451]
شهیدی که مادر خود را شفا داد [833]
به یاد شهید احمد کاظمی [1005]
بوی چفیه رهبر [823]
[آرشیو(21)]
زندگینامه شهید خرازی
شهید مهدی باکری
شهید بابایی
سابقه تاریخی جنگ
سجده شکر
بزم عشق
آشیان
الهـی
درد دل
اسراء
شفای روح
شهید بی سر
دل نوشته
نجوا با پدر
بهترین دوست من
آرشیو
آرشیو 2