سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، ریختن خون (قربانی) و غذا دادن به مردم و یاری کردن دادخواهان را دوست دارد . [امام باقر علیه السلام]
وصف شهید از زبان شهید - چفیه
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • مدتی بود که علاقه ی خاصی به او پیدا کرده بودم...وقتی می خواستیم گشت برویم،دلم می خواست،او با ما باشد.در گشت اول رفتیم «نهرالمطر» و سپس وارد منطقه شدیم.با اینکه به منطقه توجیح نبودیم،روحیه اش بسیارعالی بود.دلم می خواست بیشتر با او در تماس باشم؛چون عبادت ها،انجام مستحبات و کم حرفی او مرا جذب کرده بود.در کارها همیشه پیشقدم بود.

    شب عملیات فرا رسید.نیروهای واحد که قرار بود برای راهنمایی بروند،همگی درچادرخوابیده بودند.اسماعیل درهمان حال وضو گرفت و چهره اش ازهمه شادتر بود.او را موقع خداحافظی در آغوش گرفتم،بوسیدم و گفتم:مرا حلال کن! اگر شهید شدی،مرا شفاعت کن!همچنین درباره ی عملیات صحبت شد.صبح روزعملیات،ساعت چهار،به محورمسلم رفتم.دیدم اسماعیل آنجاست.حدود یک ساعت و نیم آنجا بودیم.موقعی که می خواستم به محورالصخره بروم،گفتم:شما دو نفر با من بیاید و از آنجا با قایق عقب بروید! اسماعیل شتاب زده داخل قایق دوید.موقع حرکت ذکر خدا بر لب داشت و از پیروزی که درعملیات نصیب رزمندگان اسلام شده بود،خوشحال بود.حدود ششصد متر دنبال سیل بند،به طرف الصخره رفتیم و من از آبراه کمیل و یاسر برای آنان تعریف می کردم.ناگهان انفجاری بالای سر قایق...ازآن چهار نفری که کف قایق خوابیدند،سه نفرشان برخاستند،ولی اسماعیل... به خدمه دوشیکا گفتم:کمک کنید! اسماعیل را بلند کردند،دیدم دست چپ او از بازو ودست راستش از آرنج قطع شده و دو ترکش به سینه اش اصابت کرده است. چون خودم قصد داشتم در خط بمانم، خواستم به برادر شفیعی بگویم شما او را عقب ببرید،مثل اینکه این کلمه را نمی توانستم ادا کنم.وقتی به او نگاه کردم.به من گفت:حسن بگو تند برود!انگار کسی به من می گفت:شما هم همراه او باش،می خواستیم وارد آبراه مسلم شویم که طناب معبر به موتور قایق گیر کرد.مدتی که سکان دار مشغول باز کردن طناب بود،اسماعیل گفت:می خواهم بنشینم!او را بلند کردیم؛پس ازمدتی گفت:می خواهم بخوابم،در لحظه های آخر ذکر می گفت.رنگش کم کم داشت سفید می شد،دست های قطع شده اش دیگر...!! صورتم را روی صورتش گذاشتم و او را بوسیدم.سرش را به زانو گرفتم...به او گفتم،صلوات بفرست!هرچه می خواستم بگویم شهادتین را بگو خجالت می کشیدم و از طرفی امید به زنده ماندنش...مقداری خون از دهان اسماعیل بیرون آمد و دیگر حرفی نزد... پس از لحظه ای روح او به دیار قرب پرواز نمود.

    حماسه ی شهادت برادر اسماعیل محمدی،به قلم شهید بزرگوار حسن قربانی



    دل سوخته ::: چهارشنبه 86/1/22::: ساعت 8:1 عصر
    محبت دوستان: نظر

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 44
    بازدید دیروز: 13
    کل بازدید :429562

    >>اوقات شرعی <<

    >> چفیه<<

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    وصف شهید از زبان شهید - چفیه

    :: لینک دوستان ::

    یا امیر المومنین روحی فداک
    عاشق آسمونی
    فصل انتظار
    شکوفه های زندگی
    پیاده تا عرش
    مهاجر...
    جاده های مه آلود
    بندیر
    سجاده ای پر از یاس
    مهر بر لب زده
    جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
    .:: رایحه ::.
    عــــــــــروج
    کانون فرهنگی شهدا
    ما با ولایت زنده ایم
    شلمچه
    اسوه ها
    دریــــــــای نـــور
    نسیم قدسیان
    منادی معرفت
    سردار بی سنگر
    بوی سیب
    بادصبا
    ما تا آخرایستاده ایم
    وبلاگ گروهیِ تَیسیر
    منطقه آزاد
    یادداشتهای فانوس
    عطر یاس
    مرام و معرفت
    قافیه باران
    پاک دیده
    توشه آخرت
    یا حسین (ع)
    مشکات نور الله
    عطش
    به یاد شهدا
    مهاجر
    شهید قنبر امانی
    شاخآبه عشق
    سیرت پیشگان
    اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
    صدفی برای مروارید
    شهدا
    عرفان وادب
    سرزمین من
    علمدار دین
    شمیم یاس
    فرزند روح الله...
    خطابه
    نیم پلاک
    پر شکسته
    قافله شهداء
    برو بچه های ارزشی
    کوثر ولایت
    دوزخیان زمین
    سرخ بی نهایت
    فصل کودکی
    آسمان آبی
    سرباز ولایت
    صراط مبین
    یا زهرا(س)
    گل پیچک
    .::: رایحه وصال :::.
    به انتظار باید ایستاد!
    کشکول
    شمیم
    حاج آقا مسئلةٌ
    نسیم وحی
    لهجه سکوت
    یاد لاله ها
    مذهبی
    صدفی برای مروارید
    پاتوق جنگ نرم
    ولایت علیه السلام
    منتظر
    شیدای حسین
    کبوترانه
    عشق بی انتها
    به عشق ارباب
    شعیب ابن صالح
    یا رب الحسین
    دنیای واقعی
    باد صبا
    سیر بی سلوک
    آخر عشق
    راز و نیاز با خدا
    دو نیمه سیب
    انتظار
    علوم جهان
    نیروهای ویژه
    به راه لاله ها
    سیب سرخ
    دیده و دل
    پرستوی مهاجر
    فرزند شهید
    شمیم عطر گل یاس
    کوثر
    بانگ رحیل
    صهبای صفا
    بی نشان
    یاس کبود
    سبکبالان
    محمد حسین رنجبران
    من عرف نفسه فقد عرف ربه
    شاخه گلی برای شهید
    دفاع مقدس(راه بی پایان)
    امیرالمومنین علی(ع)
    وصال
    صبح (وبلاگ دفاع مقدس)
    کبوتر غریب
    تلنگر
    کامران نجف زاده
    چفیه یعنی عشق
    نوید شهادت
    فرهنگ شهادت
    کربلای جبهه ها یادش بخیر...
    خادم الشهداء
    عدالت خواهی
    لبیک
    ولایت،مذهبی...
    شیران لرستان
    حرفهای ناب...
    القائم
    کربلایی ها
    دل نوشته
    پلاک، شهادت
    پیام شهبند
    پلاک طلایی
    هویزه
    اذان صبح
    لاله های آسمانی
    آسمان شلمچه
    مشکاة
    یادداشتهای بی تکلف
    ساحل آسمانی
    سجده بر خاک
    بچه پرستوهای شهید
    صراط مبین
    یه منتظر
    پایی که جا ماند
    سنگر بندگی


    :: لوگوی دوستان ::

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>آرشیو شده ها<<
    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<