قسمتی از مصاحبه شهید حاج احمد کاظمی درخصوص سردار شهید حاج حسین خرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
... از اینکه خواستید در مورد شهید عزیزمان حاج حسین خرازی مطلبی عرض کنم،باید بگویم،قدرت بیان خصوصیات این سردار رشید را ندارم.زبان،الکن،از گفتار در این خصوص است.بنده از دوران بروز اغتشاشات و ناامنی در کردستان با او آشنا شدم و درعملیات زیادی با هم همکاری داشتیم.حاج حسین انسانی نمونه و رزمنده ای پر خروش و فرمانده ای مبتکر بود.به سرعت تصمیم می گرفت و خوب هم برنامه ریزی و عملیات را هدایت می کرد.در میدان مبارزه،تجربیات خوبی را کسب کرده بود و به راستی استادی کم نظیر و فرماندهی لایق بود.همیشه درعملیات،در همه جا پیشقدم و پیشگام بود،اغلب اوقات شخصا به شناسایی می رفت بدون ذره ای احساس خطر! می گفت:ما از دیگر بسیجی ها عزیزتر نیستیم.سختی ها و ناراحتی های حاصل از جنگ را با رضای خاطر تحمل می کرد و هرگز لب به شکوه و گلایه نمی گشود.در هر شرایطی تصمیمش درجهت رضای خدا بود.به خاطر دارم در عملیات خیبر به ما اطلاع دادند که او به شدت مجروح شده و امیدی به زنده ماندنش نیست.با همه علاقه ای که به زیارتش داشتم اما به علت درگیری درعملیات نتوانستم به عیادتش بروم هرچند دورادور جویای حالش بودم و از احوالش خبرداشتم،با بی صبری منتظرفرصتی بودم تا بتوانم به دیدارش بروم، بعدا فهمیدم او هم منتظر من بوده است، بالاخره یک روز به دیدارش رفتم.بسیار خوشحال شد.ازمن گلایه هم کرد که خیلی پیشتر از این منتظرت بودم،شرمنده شدم اما او می دانست که برایم مقدور نبود.از نحوه ی مجروح شدنش پرسیدم.گفت:در اوج عملیات،در یک منطقه پرخطر،در میان جهنمی از آتش و گلوله و خمپاره به یاری رزمندگان شتافتم و درست به محلی رسیدم که دشمن آتش شدیدی روی آن می ریخت.خمپاره ای در کنارم به زمین خورد که ازجا کنده شدم.در نتیجه چند جای بدنم،من جمله دستم آسیب دید.حاج حسین به محض ترخیص از بیمارستان،درحالی که می بایست دوران نقاهت را درمنزل استراحت کند،به جبهه برگشت و دوباره به مبارزه و شرکت در عملیات پرداخت.سرانجام نوبت به عملیات کربلای 5 رسید،درست 2 روز قبل از شهادتش دوستانه و به عنوان درد دل به من گفت:می خواهم یک موضوعی را خصوصی به اطلاعت برسانم و بگویم که،من خودم را از جهت شهید شدن کاملا آماده کرده ام.من از شنیدن این حرف تعجب کردم،این گفتگوی دوستانه درست 2 روز قبل از شهادتش بود و دیدم که این عقاب شیر شکار بیش از این قرار ماندن در این قفس خاکی را نداشت و مثل این که به او الهام شده بود،چون دو روز بعد سبکبال به سوی ملکوت اعلی پرکشید راهش پر دوام باد.
بازدید دیروز: 13
کل بازدید :429554
آشنایی با فرزندان رهبری [88]
عاشق واقعی شهادت [716]
گل حجاب عطر عفاف [2095]
نامه ای به بابای شهیدم [1224]
دست نوشته یک شهید [708]
عصر غربت شهدا ........ [556]
خاطرات شلمچه [1682]
نام آور گمنام [556]
مادر شهیدی از ژاپن [677]
وادی السلام عشق [1342]
آخر و عاقبت ظلم و فساد .... [451]
شهیدی که مادر خود را شفا داد [833]
به یاد شهید احمد کاظمی [1005]
بوی چفیه رهبر [823]
[آرشیو(21)]
زندگینامه شهید خرازی
شهید مهدی باکری
شهید بابایی
سابقه تاریخی جنگ
سجده شکر
بزم عشق
آشیان
الهـی
درد دل
اسراء
شفای روح
شهید بی سر
دل نوشته
نجوا با پدر
بهترین دوست من
آرشیو
آرشیو 2