شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام دوستان

تسبیح دیجیتال
+ خدا رو شکر که همه چي تمام شد سخته خانواده ام بهشون بگم تا حالا دروغ پي گفتم و از اول بازنده بودم ولي ديگر هيچ چيز گه بخواهد گفته هاي من و باورهاي من را به قولي مي شد گفت که مي تواند از بيان نيازم به اين که در کارم به دنبال کسب اش باشم ديگر وجود ندارد و من هم ميروم به سمت سرنوشتم که جدا از باورها و اعتقادات و عشق اول و آخرم هست هرچند چه پتشاپ و چه در سرزميني ديگر که صدبار سخت تر از خدما در وطنم است
كيوان گيتي نژاد و
ديروز 3:58 صبح
من ميروم دوستان ولي نگيد حالا که منفعتي برايش نمانده رخت شفر بست و گذاشت رفت نه من دوستون دارم امروز دوستون دارم را به شکل فارغ از هرگونه نياز مي گم هرچند منتظر بوديد جز جگرم را ببينيد مستعثل شدن و خلاصه وحشي و يا به قول بعضي ها مي خواستيد شاهد اين باشيد که اين مجنون قيد ليلي و فرهادي که کوه را دگر نمي کند و قيد شيرين را زده اما اشتباه شما همين بود که تاريخ عوض
نميشه کرد و اين اختلاف تاريخي همان تناسلي است که در مورد عشق ورزي و عاشقي و معشوقي مثل شهادت و دوباره براي عهدي که با خدا بستند و براي حضور در زبر الم علمدار حيدرثاني بعد از شهادتي که نياز به ياري هيچ کس نيست اين قلم را خودم بشخصه طوري مي ستايم که دوستان تماشاگر هيج ميلي براي شرط بندي در اين سکانس مجنون قصه شما و مجنون وجودي من ارزشي برآب شرط بندي
بعدی همه 75 نظر قبلی
كيوان گيتي نژاد و
بدرخشيد که ما آرزوي روز افزون داريم و باز نگو نشست يک کتاب چرت و پرت که فقط خود بي لياقتش مي فهمه نه کس ديگري و براي اينکه نشکني دلم را پاسخي بدي که من کم سواد هم مي فهم ام جوابي که دادي با اونچه مت فکر مي کردم از نوشته هام ممکن بود بفهمي اساسا فاصله مفهومي تا ثريا دارد کافي ست تا درک کنم چقدر انسان بي ارزش و بي فايده اي هستم که هنوز در رساندن مفهوم عاجزيم چه برسه بخوام آبروي
كيوان گيتي نژاد و
نداشتم و در آينده اي سياه تر و بي ثمر تر از 24 ساعت گذشته تصور کنم داداش فدايي داري دوست دارم بله واقعا موندن بهتره در موردش فکر مي کنم سا ممنون اخوي که پاسخم دادي خيلي وقت بود آرزو مي کردم يکي در برابر گفته هام پاسخي بهم بده. و نشده بود و شما هميشه با پاسخ هاتون به دل سياهم نوري را تاباندي که از بابت اش از شما سپاسگذارم و انشا الله هميشه سربلند باشي

*قاصدك*

+ تسويه حساب کردن با گذشته، به اين معناست که ما بايد هرگونه کار ناتمام در رابطه با هر شخص، پروژه يا فعاليتي را که با آن درگير بوده‌ايم به سرانجام برسانيم. ما نمي‌توانيم زندگي جديد خود را روي ستون‌هاي سست گذشته؛ کارهاي ناتمام؛ قراردادهاي لغو شده و کلا مسائل حل نشده بنا کنيم....
امين يگانه
ديروز 9:1 عصر
*قاصدك*
اگر بدون حل مسائل مربوط به گذشته، يا اتمام کارهاي ناتمام بخواهيم به سمت آينده حرکت کنيم، به احتمال زياد دوباره خود را در همان گذشته و با همان شرايط پيدا خواهيم کرد. دبي فورد
امين يگانه
ديروز 9:0 عصر
سخته اما زيبا و دلچسب يکي که تو دنيا همه چيزت هم حال خوش ات هم حال بدت روياي با اون بودن شما اگر حال با حال مي خواي لاجرم يک زن بايد کنارت باشه عاشق اش باشي دوست اش داشته باشي مردش باشي مونس غم خوارش باشي پشت اش باشي محرم اسرارش باشي جونت باشه راه رسيدن به کمال ات باشه عاشقانه با هم سر کنيد دشمنا رو يکي بعد از ديگري از بازي پس بگيرين و آواز دوقول و شادي روح
هم باشين خيلي چيزهاي ديگه ‌ه من نمي گم اون بايد بگه که مونس روح و روان و جان من ميشه خواهان دل و جان من هست بامن يکي و غم خوار و يار تاق من ميشه من که اميدم به خداست و روح ام درگرو بنده صالح خداست عشق من مولام بود و هست هرکه اون بخواد تاييد کنه مال من و جون و همه چيز من ميشه و جانم و روحم در راه اوني که مولام و دوست داره به من ام به نگاه همراه و قصيده خوان روز و شب اش نظر مي کنه
معامله پاياپاي هست و حواست نباشه سرت بالاي دار است مخصوصا اگر حاج خانم دبير که باشن هميشه خط کش اش چون چوب گردو يا خط کش خانم اسکندري 38سال پيش چقدر لذت داشت وقتي کف دست سامان يا راجيزاده ميشکست کف دستشون و نصيب من در عين معلوم فقط قربون وصدقه هاي عاشقانه اي بود که نتيجه از اين روايت از بچه گي پاچه خوري قابل بودم الان چطور؟
+ هوالرحمن آدمي بغض روي بغض ساخته شد ... نگاه کن همين زانو هايش ، بغض هايي هستند که از گلو پايين رفتند و گير کردند وسط قدم هايش ... و آدم ، درست از همانجا خم شد ... ! #ساجده_شيرين_فرد .
امين يگانه
ديروز 9:0 عصر
خدايا دلم تنگه خدايا گله دارم از تو!البته شکرت ني گويم ولي يک ذره اينجا بهم ريخته اونم جون به لب رسيده من است يا حلالم کن يا راحتم کن بس است اين برزخ کثيف و زجر آور که جانم را به لبم رسانده حي هات از اينهمه ناملايمتي زجر و عذاب فارغ از حال و روح و جان من با من بساز نگيرم خرده آزادم کن از اين برزخ صاحب مرده اگر رهايم کني رزگل تو ميشوم خار را مي شکافم با تو يکي ميشوم
به من خوش بودن يه حالي غريبه دلم مي خواد حرف بزنم اما گوشي که براي صحبت هايم دلش ريسه رود نمي يابم شايد با اين گفته دارم دلبري مي کنم از دلبرجانم ولي به خدا دلم خيلي تنگ است تنگ شهادت آخر هروقت خيلي خوشحالم اين دل صاحاب خانه خراب ميزنه خاکي و خرمشهر بهترين مقصد است آن ممدنبودي چقدر دوست دارم هوا هواي شهادت است
+ يکي از دوستانم تعريف مي کرد از جلوي دادگاهي مي گذشت که يک دختر خود سوزي کرد کسي نديد مشکل اش را ولي من اون روز زياد تعمق نکردم روي اين مسئله ولي الان مب فهم ام اون چقدر شجاع بود يا اينکه عذابي که مي کشيد آنقدر سخت بود و زندگي و نامردمي هاي مردم و خدايي که بخواهد عذاب بفرستد اگر طالع کسي سياه باشد اون در نابودي آن فرد هيچ شکي نمي کند و حتي توبه اش را هم به درگاه نمي پذيرد
من امروز به شجاعت اون دختر تعظيم مي کنم ولي نمي خواهم اونو بخاطر کارش تقبيح کنم هرچند حرکت اون براي نظام ما هزينه بدنامي زيادي داشت و اگر روزي من چنين کاري کنم نمي گذاشتم از دردم صهيونيست ها به نفع خودشون برداشت کنند و در برابر ناظرين فرياد ميزدم من براي کساني خود را مي سوزانم که خون را به دل مولايم و اولادش خون کردند کساني که با ظلم و
رفتار ضد انساني شان نظام ما و رهبر ما را دست مايه ناراحتي ها و هنجار شکني هايي کردند که شايد با سوختن من توجه ملت حزب الله حقيقي و حيدريان عالم آگاه شوند فاسدان و حق خورها چه بر سر نظام و رهبري ما آوردند من سرباز حيدري سيد علي ام و ميسوزم براي اينکه بيشتر از اين درد دل پدرم را از دست مفسدين که خون را به جگر او آوردند بفهمند هميشه اعتراض براي نابودي لرزش ها نيست بلکه در جهت دفاع از
همه 7 نظر
تا ابد پايدار و دعا گو هستم از خدا مي خواهم در ااين لحظه به من جاني و به من قدرتي اهدا کند تا بتوانم سر منشا ظلم و ستم را که اداره ثبت مي باشد و کارمندان نامرد و ضعيف کشي که من را شکست اند و خورد کردند و به کثيف ترين روش ممکن بر من ظلم کردند و هيچ کس هيچ کس نخواست اين ظلم را بشنود و ببيند شاي اين براي اين بود که يک نفر قرباني شود تا توجه ها به جايي که بيشترين ظلم ها به امثال من روا شد و کسي نديد
حالا با مرگي که هميشه آرزوي شهادت مي کرد به سرحد فوران به لرزه درآيد و براي اين تابوي ظلم شکني چه کسي بهتر از يک حيدري که اساس حرکت اش دفاع از آرمان‌ها و وجود نازنين مولايم سيد علي و اولاد اش است از خداوند مي خواهم به من اين قدرت را عطا کند که در قيامت خجالت زده پدرم و برادرانم نباشم و بگويم بابا انتقام من و بگير و چون نسيم ديگر صداي من را به شما قطع کرد تنها چاره ام براي ندا با شما اين بود
+ هر کس توانايي نداشته باشد که کفاره گناهان خود را بدهد، پس بايد بر محمد و آل او زياد صلوات بفرستد؛ به درستي که صلوات گناهان را به تمام معنا از بين مي برد. (سفينه البحار ج 5، ص 170 )
اشتباه نکن وقتي قسمت عذاب باشد شخص بي عرضه و فراموش شده اي مثل حيدري کيوان باشد عالم براي او با هزار صلوات و آن يکاد ذره اي تغيير نخواهد يافت بدتر مي‌شود ولي بهتر چع عرض کنم خداوند عاقبت به خيرتان کند به جايي ميرسي که توبه ام براي تو حکم خداحافظ به در درو شدن است برو که عاقبت به خيري گذشت در اين خدا نمي بيني
خيلي خسته ام ديگر نمي خواهم ديگر هيچ چيز نمي خوام فقط رهايي از خود مي خواهم در شهري که شهادت بهايش پرداخت نمي شود من امروز خوش تر م خدا رو شکر مادر گلسا با او آشتي کرد و من ديگر براي شهادت غم گلسا ندارم من بيشتر از گلسا درد ياران دارم آيا راضي مي‌شويد من در خود در غربت گم شوم تا اينکه در برابر بيعتم در خاک دشمن خاک شوم؟آيا اين است تصميم عاقلان دهر؟من که ديوانه ام مي گويم
شهادت در خاک نيز صدبار بهتر از آن است که اين ديوانه را غربت به عيش و نوش بينيم من هرجا بشم سربازي هرچند بهتر آن است في الحال که مي دانم همه در خارج از سرزمين پي شهادت اند مرا به حال خود نهند که جان در غربت شادي را بطلبم در حالي که مردانه در خاک اسرائيل شهادتي که دوستانم را هم بالا برد اين عاقلانه است اگر مي دانستيد چقدر سودمند است که من شهيد وطن شوم اولي
بعدی همه 15 نظر قبلی
همينطوري مي خوان ببينم تيمارستان چه برسه وقتي بفهمند اونايي که دوستم مي خونم يک هوت و يک نسيم و سکوت محض اند و حافظ با من حرف ميزنه بي‌شک چز تيمارستان يک عمر زنجير شما هم مي دونستيد براي اينکه زماني چنين حرفي نزنم چطوري باهام ازمايشتون انجام بديد هيچ کس حرفم قبول نمي کنه هيچ تيمارستان هم براي هميشه کنارش من و جاي مي داد و روشنگري و درويشا چه حالي مي کنند من خودم مي دونم
پس شماها نگران ابروتون نباشيد شما خودتون تمهيدات لازم را چيدند اصلا ولم کنيد من مي رم دم خ نا داداشم بدتر از فحش و چند روز زندان سم پاشي اونجا رو مي خرم ولي جرات شو ندارم
+ خسته و مريض از عاقبتي وخيم و سخت با درزهاي واپوشاني شده که مو را بر تن خلايق سيخ مي کند اگر از پي تقدير بود اينهمه دست به دست کردن براي چه بود اگر ياري بود که في الحال فکرش هم در خيال معطل و جامانده است براي من انجام و بزمش خواب هم نبود و آنجا که دلم خوش بود به قبول شفاعت‌ ام از اين دل خسته خاطرخواه اي ديگر باقي نمانده جهان روي تلخ خود را بر من آشکار کرد حوائج ام را سرکوب و خود را آواره داشت چرا
بسم الله الرحمن الرحيم السلام عليک يا اهل بيت النبوه و موضع الرساله و مختلف ملائکه و محبت العلم و معدن الرحمه و خزان العلم و منته الحلم و الاصول الکرم و قاده الامم و اوليا النعم و الناصر الابرار و دعائم الاخيار و سلاله النبيين و سفته المرسلين و عترت الخيرت الرب العالمين و الرحمت الله و برکاته
شهادت پي دهم به پيامبري رسول الله الحمد مصطفي و پنج تن آل ابا و شجره تابناک ولايت و امامت به ولايت حيدرکرار و ساقه مستحکم شجره تابناک ولايت الاميرالمومنين علي ابن ابي الغالب و دوازده معصوم و ثمره تابناک اين شجره تنومند و بزرگ ولايت الامام ات به ولايت ولي الله الحي الامام المصلح و العبد عابد و سيد و شريف ابالمصطفي آيت الله العظمي المرجع جامع الشرايط ديني و
ولي مطلق جميع مسلمين عالم و آزاديخواهان جهان و عدالت ورزان پيرو خط ولايت و امامت که نگين آزاديخواهي عالم و منتقم الامام الحسين ع که نور جاويد و سايه اقتدارش عالم را محو آن بصيرت و حلم و منش و باور ديني و سلحشوري و آزاديخواهي او ساخته و نگين ولايت را از وجود پربرکت اوست که به زودي سايه مبارک او را برسرشان خواهيم ديد و شکر گزار نعمت افزون و خواهيم شد
ادامه در مطلب ولي امر مسلمين جهان الامام مطلق شيد علي حسيني خامنه اي س
فرازي از زندگي نامه شهيد گمنام کيوان گيتي نژاد او بي بها بود در اين شهر همه سخن از گنه بي بهايي او مي گفتند کسي نبود او را بر روي خزه ها يا مغيلان صحرا حتي تحمل ديدن آورد او رفت روزي و شهيد شد و نه جسم اش ماند نه پلاک اش از بس وحشت داشت که مبادا اسم حراش آتش به خرمن آن دوستان غريبي که حتي او حاظر نبود از براي بدنامي شان جنازه اش را حمل کنند چه برسد نامش اين
شد که اين شهيد از خدا خواست تکه تکه گوشت قيمه شده اش خونش را هم به دست دوستان اش آغشته نشود تا مبادا اين نيستي مانده بر دستان دوستان با مرامش مايه دردسر و حرف براي ايشان شود و جاي او در خاک دوستان موجي بدنامي خانه دوستان خوش خط و خالش شود سالها در خاک دشمن ماند و روز آزادي فلسطين تکه هاي استخواني که بوي غربت اش همه دشت را پر کرده بود گمنام در چاله اي دفن شد کس نفهميد او جنازه کيوان است
+ دلا بندم کن به ديدار يار جاني ام که جان دارم و به جانان همچو تو دلداده ام.خوشا آن شب که پرده ها بر افتد از پي روي ماهش!!!من چه گويم که با خنده اش پس نزند مرا با اين حال و خيال افسرده ام
آنانکه خاک را به نظر کيميا کردند والله کيميا کردن که از اين خراباتي ديروز چند خرابه و چند شهر برباد رفته و چند سگ بي نشان چند باغ برکتش فتاده صد زن بي شوهر خود مانده تا کله در گل از فرط دشمن و چاه‌ها که آمده از سرش گذشته کله پا شدنش خدايا شکرت هنوز قتلش تاخير افتاده وگرنه با اينهمه بدبختي آن بخت که تو مي خواهي و مي بيند خدابخير کرد چشم بد همون کور اين بنده عجب شانسي دارد
دوستانم پدر برادرا استاد دوستانم همه آنهايي که به من سوا فکنديد و زندگي دوباره بخشيديد اي آنکه درد را آوردي که درمانم آموزي اي آنکه برسرم آوردي تا از سرم براي هميشه اينگونه شر ها را به دور ريزي اي خدايي که توبه ام را گرفتي با هيچ پولي و سکه اي به کس نفروخته اي قاضي الحاقات يا مکرم الحال و واحوال حبت قلوبنا علي دينک وفق الاحوال حالم را خوب کن تا برتو نشان دهم جند مرد حلالم
+ آن خوش خبر کجاست که اين فتح مژده داد تا جان فشانمش چو زر و سيم در قدم
خدا به خير کنه اونقدر در زندگي مشکل پيدا کردم و اينقدر ضعيف و درمونده گشتم اينا رو نمي گم رحم کسي در حق ام کنه گه اگر ذره اي فکر مي کردم که اگر بگم خسته ام و کم آوردم کسي مي تونه عاقبت فردا را به خير کنه مي گفتم و منتظر نتيجه ميشدم ولي الان کلي براي پزشکان محترم مي گم درمونده شدم حالا بگيد دشمنت درمونده بشه يک تعارف اميدوارانه است ولي واقعا شده ام و ديگه به چيزي
ساعت دماسنج
چفيه 110
رتبه 0
0 برگزیده
778 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
چفيه 110 عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top