سلام فرارسيدن ايام محرم را به شما تسليت عرض مي نمايم
کعبه در هنگام شب ديدني تر بود و نورانيتش ، نور اميد را در دل ها زنده مي کرد... نزديک نيمه شب شد،ديگر کم کم خستگي و خواب داشت بر وجودم مستولي مي شد، نا اميدي در دلم موج زد، با چشماني اشکبار آرام آرام از محدوده طواف بيرون آمدم و به سمت محل استراحتمان حرکت کردم، قدم هايم را شمرده شمرده بر پله ها گذاشتم و آمدم بالا که به يکباره ..........چشم هايم حيران مانده بودند، باورم نمي شد ، اشک در چشمهايم حلقه زدند.....................