چه راحت نفس مي کشند بعضي ها ! بالا و پايين مي پرند ! به گردش و تفريح و پارتي مي روند و نمي دانند در همسايگي شان، در «بيمارستان ساسان، آسايشگاه جانبازان» و... چه سخت «شيميايي ها» نفس مي کشند با « دستگاه اکسيژن »! و به دنيا از پشت قاب پنجره فقط مي توانند نگاه کنند . شايد هم بخاطر سوزش و درد شديد چشم از نگاه به هر نوري و پنجره اي محرومند .