وبلاگ :
چفيه
يادداشت :
گزيده هايي از وصيت نامه شهيد مهدي باکري
نظرات :
8
خصوصي ،
12
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خادم الزهرا
هوالله...يادم مياد اون روزي كه بهم خبر دادند اروميه قبول شدم چقدر گريه كردم...اصلا دلم نمي خواست برم و ثبت نام كنم؛بدتر از غربت تعريفاي بدي بود كه ازين شهر شنيده بودم...ولي وقتي برا اولين بار وارد اين شهر شدم چشمم به يه تابلو خورد...«به شهر شهبدان باكري خوش آمديد»..نازه يادم افتاد به چه شهري پا ميزادم...مونس تنهايي ها وغربتم رو پيدا كرده بودم..توي اين 4سال هروقت دلم ميگرفت مزار خالي و ساكتشون تنها پناهم بود...اين 4سال برام پر بود از ياد حاج مهدي و حاج حميد...الان دلم براشون خيلي تنگ شده...حاج مهدي قرار نبود تنهام بزاريا!!!...التماس دعا يازهرا