مراسوداي زينب دربدركرد
نصيم جرعه اي خون جگركرد
زفرط تشنگي بي تاب گشتم
عطش ديدم زخجلت آب گشتم
چه هاگويم زمشك تيرخورده
زدست ساقي شمشيرخورده.